گاهی تقدم و تاخر افکارم ب من فراموشی می دهد
ک هنوز یکی نشده ایم
گاهی در کران بی کران افق هستی ات بنگر
دمی ب نگاهت فراوان دوخته است
در ساز و سرای پیش بودیم
در یاد وغم خویش بودیم
دیدیم نگاه دیگری برنظر دل
جستیم ب هر منزل و باز هم نیش خوردیم
گاهی آنچنان سکوت سنگین آسمان
بر سخاوت زمین سایه میگستراند
ک فراموش میکنیم مهربانی آسمان وسنگینی زمین
از فراز کوهساران نسیمی میوزد
بی آنکه بداند در لانه ای
پرنده ای محتاج قطره آبیست
هیچکس مارا نمی آرد به خاطر
ای عجب!
یاد عالم میکنیم
اما فراموشیم ما!
گاهی از سر احساس دلی میرنجد/گاه گاهی به نوایی دلی میخندد
ودلی آشفته..
ونگاهی مبهم..
همه برای باور
ک چرا اینگونه؟؟
وقتی تو اسمون نگاه میکنی
وجزستاره چیزی نمیبینی
دنباله ماه نگرد
چون خدا یدونه ماه بیشتر روزمین نزاشته
فاصله ها مهربانیت را از دلم پاک نمیکنند
ثانیه هارامیشمارم تالحظه ی دیدارتو
|